پاکبازان

ساخت وبلاگ
دیده ‏ای نیست نبیند رخ زیبای تو رانیست گوشی که همی‏ نشنود آوای تو راهیچ دستی نشود جز بر خوان تو درازکس نجوید به جهان جز اثر پای تو رارهرو عشقم و از خرقه و مسند بیزاربه دو عالم ندهم روی دل آرای تو راقامت سرو قدان را به پشیزی نخردآنکه در خواب ببیند قد رعنای تو رابه کجا روی نماید که تواش قبله نه‏ای؟آنکه جوید به حرم، منزل و ماوای تو راهمه جا منزل عشق است؛ که یارم همه جاستکور دل آنکه نیابد به جهان، جای تو رابا که گویم که ندیده است و نبیند به جهانجز خم ابرو و جز زلف چلیپای تو رادکه علم و خرد بست، درِ عشق گشودآنکه می‏داشت به سر علّت سودای تو رابشکنم این قلم و پاره کنم این دفترنتوان شرح کنم جلوه والای تو راامام خمینیبرچسب‌ها: شعر عاشقانه پاکبازان...
ما را در سایت پاکبازان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pakbazano بازدید : 101 تاريخ : دوشنبه 28 شهريور 1401 ساعت: 18:05

مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هستیا شب و روز بجز فکر توام کاری هستبه کمند سر زلفت نه من افتادم و بسکه به هر حلقه موییت گرفتاری هستگر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیستدر و دیوار گواهی بدهد کاری هستهر که عیبم کند از عشق و ملامت گویدتا ندیدست تو را بر منش انکاری هستصبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنمهمه دانند که در صحبت گل خاری هستنه من خام طمع عشق تو می‌ورزم و بسکه چو من سوخته در خیل تو بسیاری هستباد خاکی ز مقام تو بیاورد و ببردآب هر طیب که در کلبه عطاری هستمن چه در پای تو ریزم که پسند تو بودجان و سر را نتوان گفت که مقداری هستمن از این دلق مرقع به درآیم روزیتا همه خلق بدانند که زناری هستهمه را هست همین داغ محبت که مراستکه نه مستم من و در دور تو هشیاری هستعشق سعدی نه حدیثیست که پنهان ماندداستانیست که بر هر سر بازاری هستبرچسب‌ها: سعدی پاکبازان...
ما را در سایت پاکبازان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pakbazano بازدید : 95 تاريخ : دوشنبه 28 شهريور 1401 ساعت: 18:05

شهریست پرظریفان و از هر طرف نگارییاران صلای عشق است گر می‌کنید کاریچشم فلک نبیند زین طرفه‌تر جوانیدر دست کس نیفتد زین خوبتر نگاریهرگز که دیده باشد جسمی ز جان مرکببر دامنش مبادا زین خاکیان غباریچون من شکسته‌ای را از پیش خود چه رانیکم غایت توقع بوسیست یا کناریمی بی‌غش است دریاب وقتی خوش است بشتابسال دگر که دارد امید نوبهاریدر بوستان حریفان مانند لاله و گلهر یک گرفته جامی بر یاد روی یاریچون این گره گشایم وین راز چون نمایمدردی و سخت دردی کاری و صعب کاریهر تار موی حافظ در دست زلف شوخیمشکل توان نشستن در این چنین دیاریبرچسب‌ها: حافظ پاکبازان...
ما را در سایت پاکبازان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pakbazano بازدید : 100 تاريخ : دوشنبه 28 شهريور 1401 ساعت: 18:05

امشب شهادت نامه ی عشاق، امضا می‌شودفردا ز خون عاشقان، این دشت دریا می‌شودامشب کنار یکدگر،بنشسته آل مصطفیفردا پریشان جمع‌شان، چون قلب زهرا می‌شودامشب بود برپا اگر، این خیمه ی ثاراللهیفردا به دست دشمنان، برکنده از جا می‌شودامشب صدای خواندن قرآن به گوش آید ولیفردا صدای الامان، زین دشت بر پا می‌شودامشب کنار مادرش، لب تشنه اصغر خفته استفردا خدایا بسترش، آغوش صحرا می‌شودامشب که جمع کودکان، در خواب ناز آسوده اندفردا به زیر خارها، گمگشته پیدا می‌شودامشب رقیه حلقه ء زرین اگر دارد به گوشفردا دریغ این گوشوار از گوش او وا می‌شودامشب به خیل تشنگان، عباس باشد پاسبانفردا کنار علقمه، بی دست سقّا می‌شودامشب که قاسم، زینت گلزار آل مصطفاستفردا ز مرکب، سرنگون، این سرو رعنا می‌شودامشب گرفته در میان، اصحاب، ثارالله رافردا عزیز فاطمه، بی یار و تنها می‌شودامشب به دست شاه دشت،باشد سلیمانی نگینفردا به دست ساربان، این حلقه یغما می‌شودامشب سر سِرّ خدا بر دامن زینب بودفردا انیس خولی و دیر نصاری می‌شودترسم زمین وآسمان، زیر و زبر گردد "حسان"فردا اسارت نامه ی زینب چو اجرا می‌شودحسان چایچیان پاکبازان...
ما را در سایت پاکبازان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pakbazano بازدید : 109 تاريخ : سه شنبه 8 شهريور 1401 ساعت: 6:56

سلیمانا بیار انگشتری رامطیع و بنده کن دیو و پری رابرآر آواز ردوها علیمنور کن سرای شش دری رابرآوردن ز مغرب آفتابیمسلم شد ضمیر آن سری رابدین سان مهتری یابد هر آن کسکه بهر حق گذارد مهتری رابنه بر خوان جفان کالجوابیمکرم کن نیاز مشتری رابه کاسی کاسه سر را طرب دهتو کن مخمور چشم عبهری راز صورت‌های غیبی پرده بردارکسادی ده نقوش آزری راز چاه و آب چه رنجور گشتیمروان کن چشمه‌های کوثری رادلا در بزم شاهنشاه درروپذیرا شو شراب احمری رازر و زن را به جان مپرست زیرابر این دو دوخت یزدان کافری راجهاد نفس کن زیرا که اجریبرای این دهد شه لشکری رادل سیمین بری کز عشق رویشز حیرت گم کند زر هم زری رابدان دریادلی کز جوش و نوششبه دست آورد گوهر گوهری راکه باقی غزل را تو بگوییبه رشک آری تو سحر سامری راخمش کردم که پایم گل فرورفتتو بگشا پر نطق جعفری را پاکبازان...
ما را در سایت پاکبازان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pakbazano بازدید : 107 تاريخ : سه شنبه 8 شهريور 1401 ساعت: 6:56

دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوشوز شما پنهان نشاید کرد سر می فروشگفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبعسخت می‌گردد جهان بر مردمان سخت‌کوشوان گهم درداد جامی کز فروغش بر فلکزهره در رقص آمد و بربط زنان می‌گفت نوشبا دل خونین لب خندان بیاور همچو جامنی گرت زخمی رسد آیی چو چنگ اندر خروشتا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنویگوش نامحرم نباشد جای پیغام سروشگوش کن پند ای پسر وز بهر دنیا غم مخورگفتمت چون در حدیثی گر توانی داشت هوشدر حریم عشق نتوان زد دم از گفت و شنیدزان که آنجا جمله اعضا چشم باید بود و گوشبر بساط نکته دانان خودفروشی شرط نیستیا سخن دانسته گو ای مرد عاقل یا خموشساقیا می ده که رندی‌های حافظ فهم کردآصف صاحب قران جرم بخش عیب پوش پاکبازان...
ما را در سایت پاکبازان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pakbazano بازدید : 117 تاريخ : سه شنبه 8 شهريور 1401 ساعت: 6:56